هنگامی که علی اکبر طفلی بیش نبود پدرش تحت تأثیر خوابی که دیده بود در تعلیم قرآن به فرزند همت گمارد. در دوران دبستان نیز نه تنها از نظر جسمی جثه‌ای درشت داشت بلکه از نظر هوش و استعداد نیز از بسیاری از همسالان خود برتر بود. بعد از اتمام دوره ابتدایی و کسب رتبه شاگرد اولی، به دلیل نبود دبیرستان در روستای بالاشیرود در دبیرستان شیرود در شش کیلومتری محل سکونتش ادامه تحصیل داد. وی که از مشکلات مالی خانواده مطلع بود از طریق کارگری و کشاورزی به پدرش کمک می‌کرد.

جوانی

علی اکبر قربان شیرودی در سال آخر دبیرستان جهت یافتن کار به تهران آمد و در کنار کار به ادامه تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۵۰ با افکار و مبارزات آیت‌الله خمینی آشنا شد و شروع به مطالعه معارف و کتابهای ادیان مختلف همچنین کتب فلسفی و سیاسی از جمله نوشته‌های مرتضی مطهری کرد.

خلبانی

علی اکبر قربان شیرودی، در سال ۱۳۵۱ وارد دوره مقدماتی خلبانی شد و پس از مدتی برای گذراندن دوره کامل به پادگان هوا نیروز اصفهان منتقل شد. با اتمام دوره خلبان بالگرد کبری به این موضوع پی برد که نفوذ آمریکایی‌ها در ارتش و فرهنگ کشور بیش از آن است که تصور می‌شد. وی پس از پایان دوره خلبانی به عنوان خلبان به استخدام ارتش در آمد و به پادگان هوانیروز کرمانشاه منتقل شد. در این ایام با احمد کشوری، از خلبانان مؤمن که از همشهریانش نیز بود آشنا شد.

انقلاب اسلامی و جنگ

وی در دوران مبارزات انقلاب اعلامیه‌های آیت‌الله خمینی را در کرمانشاه پخش می‌کرد و در آستانه پیروزی انقلاب همراه با مسئولیت حفاظت از کرمانشاه به خصوص رادیو و تلویزیون و ادارات مهم دولتی را بر عهده گرفت. در داوطلبانه به این منطقه شتافت و در مقابل گروه‌های ضد انقلاب به مبارزه پرداخت. در همین دوره و در سن ۲۴ سالگی به عنوان فرمانده خلبانان هوانیروز انتخاب شد.

شیرودی در نیز نقش تعیین کننده‌ای در آزادسازی شهر پاوه ایفا کرد به طوری هاشمی رفسنجانی به نشانه سپاسگزاری از وی گفت:

شیرودی حق بزرگی بر این کشور دارد.

شیرودی پس از سه سال مبارزه با ضد انقلاب در غرب کشور به اصرار روحانیون و همرزمان پاسدارش در ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ به مدت یک ماه به مرخصی رفت، اما بیش از ۱۰ روز در تنکابن نماند و با شنیدن حمله عراق به جنوب ایران به منطقه بازگشت. در آن چند روز نیز با اینکه منافقان و ضد انقلاب در تعقیب او بودند، وی بدون محافظ و تنها با یک قبضه کلت کمری که از هدیه گرفته بود در تنکابن تردد می‌کرد و اغلب اوقات با لباس کار به میان روستاییان می‌رفت و در کشتزارها به سالخوردگان کمک می‌کرد.

در جنگ ایران و عراق

با شروع جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به منطقه کرمانشاه رفت. وی هنگامی که شنید بنی صدر دستور داده پادگان تخلیه و انبار مهمات منهدم شود از دستور سرپیچی کرد و به دو خلبانی که با او همفکر بودند گفت:

ما می‌مانیم و با همین دو هلیکوپتری که در اختیار داریم مهمات دشمن را می‌کوبیم و مسئولیت تمرد را می‌پذیریم.

در طول ۱۲ ساعت پرواز، وی به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد. بنی صدر دو هفته بعد به او ارتقاء درجه داد، اما خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته اش این بود که کارشکنی‌هایی که به نظرش بنی صدر می‌کرد و بی‌تفاوتی برخی از فرماندهان را به آیت‌الله خمینی خبر دهد. در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقاء یافت، اما طی نامه‌ای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ چنین نوشت:

اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگ‌ها شرکت نموده‌اند، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته‌ام و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته‌ام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده‌اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بوده‌ام، برگردانید.


وی در مصاحبه‌ای که در مجله پیام انقلاب منتشر شد، علت زنده مانده اش را پس از چند هزار مأموریت هوایی و انجام بالاترین زمان پروازهای جنگی در دنیا (۲۵۰۰ ساعت پرواز)[مشکوک ] و نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ مشیت و عنایت الهی عنوان می‌کند.

شهادت

آخرین عملیات پروازی خلبان شیرودی در بازی دراز صورت گرفت. عراق لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپاره انداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس گیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سر پل ذهاب گسیل می‌کند.

خلبان یار احمد آرش که به همراه شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، درمورد چگونگی مرگ این خلبان چنین می‌گوید: «بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست می‌گرفت. درآخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانک‌های عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید.»

جنازه علی اکبر قربان شیرودی پس از تشیع باشکوه در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده شد. از وی سه فرزند به نام شیما و عادله و ابوذر که در هنگام کشته شدنش ۴ ساله و یک ساله بودند به یادگار مانده‌است.

پس از مرگ سروان خلبان علی اکبر قربان شیرودی در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰، شخصیت‌های مملکتی نسبت به شخصیت وی اظهارات مختلفی نموده‌اند از جمله آیت الله خامنه‌ای از وی به عنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدا کرده‌است، یاد می‌کند و او را مکتبی، مومن و جنگنده در راه خدا توصیف می‌کنند. آقای هاشمی رفسنجانی در مورد وی می‌گوید:

من در قیافه شیرودی مالک اشتر را دیدم.

همچنین مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت او را ستاره درخشان جنگ‌های کردستان نامیده‌است. صاحب نظران جنگ‌های هوایی او را «نامدارترین خلبان جهان» نامیده اند؛ چنان که تیمسار فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش در باره وی می‌گوید:

ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیر ممکن‌ها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به امام خمینی دادم، امام در مورد وی فرمود:او آمرزیده‌است.

یادمان

در تیر ماه ۱۳۸۹ احداث یادمان وی در منطقه بازی دراز در کرمانشاه آغاز شد.[۳]


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 نوشته شده در  یک شنبه 12 آبان 1392ساعت 19:13